فکر میکردم رک گویی هایمون باعث بشه بهم نزدیک بشیم
ولی فقط تظاهر کردم که خوشحالم و از درون واقعا دارم
متلاشی میشم. خیلی راحت همه چیز چندماه دیگه تمومه
و من باید انتخاب کنم که توی این مدت میخوام با این
شخص با این شرایط بمونم یا نه!!!! قطعا که نه ولی
از طرف دیگه می دونم باید تحمل کنم و زیر فشار همه
چیز خم بشم تا از اون طرف همه بگن اوووه این دختر
چقدر کول و خفنه. همه دنبال یه دختر خوب میگردن
ولی حقیقتا هیچ کس لیاقت نداره باهاش خوب باشی
دارم خفه میشم از پذیرش این شرایط ولی سکووووت
پ.ن: از آدمیزاد بعید نیست که به یک نفر بگوید
خداحافظ و تک تک وجودش میخواهم بمانم باشد
زندگی دوباره...برچسب : نویسنده : sanazstory بازدید : 46