بدون شرح

ساخت وبلاگ
انتخابش کرده بودم
خب میدونی
زیبا بود
قد بلند
چهارشونه
چشم و ابرو مشکی
با خنده هایی مردانه و سنگین و اخم هایی جذاب
اصلا در یک کلام
فووووق العاده
از آن تیپ ها که میشود گفت به راحتی میتواند دل هر دختری را ببرد
اما
صبر کن
صبر کن
تو که لااقل میدونی که من شامل این گروه هر دختری نمیشم
انتخابش کردم
که همان گروه دخترها نیایند دلسوزی کنند و کرور کرور حرف پشت سرم روانه کنند که آخی...فلانی رو دیدید؟
بعد از رفتن پسره تارک دنیا شده
البته حق هم دارد...کی سراغ او میرود؟
اگر خوب بود عشق چندساله اش رهایش نمیکرد
خب بگذریم
میدانم که این گروه دخترها رو خوب میشناسی
برای همین گشتم و گشتم یک بی نقص پیدا کردم که این رل پیجم بشه
و
اسم و فامیل خوش آهنگش
شناسنامه ام را سیاه بکند.
نگاه نکردم دلم چه می خواهد و چه می گوید و اینها...
معیارهای دختران شهر مهمتر بود..
دلم هم اگر خیلی مرد میدان بود..
آنروز نحس رفتنت لالمونی نمیگرفت و خفه نمیشد.
الان حرف زدنش به چه کارم میآید؟
بعد هم..
خب همه ی مردها مثل تو نیستند 
که بیایند معیار بسازند و جادو کنند ...
که بتوانند
دختری را که
مثل تمام دختران شهر
عاشق چشم و ابرو سیاه و عطر تلخ و 
هیکل ورزشکاری بود..
طلسم یک جفت چشم عسلی 
و موهای خرمایی و هیکل معمولی و 
خنده هایی از ته دل کنند
هرکسی که تو نمی شود..ها؟
این هارا نوشتم..
که اگر روزی خواندی..
امروزی را که مرا دست در دست کنارش دیدی را خاطرت بیاید
وبدانی بی دلیل بغض کردی...
بی دلیل حسودی کردی...
و غرروری که هزار بار مرا به خاطرش شکستی..
بیدلیل زخم برداشت..
وبی دلیل پای حرفهای خاله زنکها نشستی که برایت گفتند
ندیدی چه پسر فوق العاده ایه...تا دختره می خنده ضعف میکنه براش..انقدر باهم خوشبختند که نگو..
و بی دلیل خورد شدی..
اینها برایت نوشتم
که روزی بخوانی
که بگویم 
خیالت راحت...
تو تنها زخم زندگی منی..
وبعد از تو..دلی نمانده که باخنده های دیگری برود.. زندگی دوباره...
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazstory بازدید : 138 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 15:09