شنبه یکشنبه

ساخت وبلاگ
امروز رفتم تست بازیگری دادم 

تا رسیدم سه نفر اونجا بودن 

دوتا پسر و یه دختر 

فرم رو پر کردم 

نوبت تست عملی بود 

گفت فکر کن خواهرت رو دزدیدن 

و تو باید با گوشی با آدم ربا ها حرف بزنی

حالا منم از استرس زیاد خنده ام گرفته بود 

فقط دو دقیقه سکوت بودم خنده ام فروکش کنه

گفت اگه سخته 

نقش یکی رو بازی کن که وکیلِ توی دادگاه باید از موکلش که از قضا مجرمم هست دفاع کنه 

من رو میگی مونده بودم

گفتم اولی که آسون تر بودددددددددددددددد

خلاصه یه بسم الله گفتم و شروع کردم 

ته اش دیگه دیالوگ کم اوردم 

گفتم اااا قطع کرد 

اون سه تا مرده بودن از خنده 

گفت من عاشقتم رو با تمسخر ذوق و عصبانیت بگو 

گفتم

خدایی اینجا تست بازیگری بود 

قبلی افتضاح بود 

من که خوشم اومد ازشون

کاش بشه با این سه تا عشق کار کنم

بعدش گرفتم بانک رمز دومم رو درست کردم

که بتونم قبضم رو بدم 

۴۵ هزار تومان گند بنده بود 

اون روز که واسه ی اولین بار رفتم دفتر یه نت ۲ گیگ یک ساعته خریدم 

که آفیس دانلود کنم

یه چیزی دانلود شد اشتباهی که ۴ گیگ بود

و همراه اول اجازه نمی داد بنده تا قبل یک ساعت بسته ی دیگه ای بخرم

و ۲ گیگ آزاد استفاده شد 

و الان فقط ۱۷ تومان دارم ته کارتم

زندگی با ۱۷ هزار تومان موجودی خیلی دردناکه 

خیلی دردناک

 

 

 

 

پ.ن:هی میگم به سروش صحت پیام بدم 

بگم میشه جزو عوامل پشت صحنه باشم

هی میگم نکنه نشههه 

نکنه جواب نده 

نکنه .... 

شاید تمام جراتم رو جمع کردم و میام دادم 

 

 

 

 

پ.ن:اومدم خونه دیدم خونه چقدر کثیفِ

اول سبزی پاک کردم

بعد شروع به جارو زدم 

کمرم درد میکنه به شدت

زندگی دوباره...
ما را در سایت زندگی دوباره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazstory بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 19 آذر 1397 ساعت: 15:40