از وقتی که یادمه با کارهاش حرصم داده، پارسال پاییز بود
که گفت وسط کلاس حالش بد شده و من وسط تولد دوستم
فقط بغض کرده بودم و محکوم بودم به سکوت، حالا هم که
گفت چی شده از حرص اینکه انقدر سر سری میگیره معدهدرد
گرفتم زندگی دوباره...
برچسب : نویسنده : sanazstory بازدید : 37